نیمه بهار، روزی برای بزرگداشت شیخ صدوق
نیمه بهار، روزی برای بزرگداشت شیخ صدوق

پانزدهم اردیبهشت، سالروز تولد شیخ صدوق که در تقویم کشورمان به عنوان روز بزرگداشت این فقیه بزرگ شیعه نام گذاری شده است.

به گزارش سرویس وبگردی پاتوق من ، در تقویم به‌عنوان روز بزرگداشت شیخ صدوق ذکر شده است. به همین منظور مجملی از زندگینامه این فقیه بزرگ شیعه و شرحی یکی از کتاب‌های ایشان به نظر شما می‌رسد.

زندگینامهابوجعفر محمدبن علی مشهور به “شیخ صدوق” از بنیانگذاران فقه شیعه و عالم و محدث بزرگ که در قرن چهارم هـ ق، در شهر قم بدنیا آمد. پدر بزرگوارش “علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی” از برجسته‌ترین علما و فقهاء آن زمان بود. شیخ صدوق دوران کودکی و نوجوانی و جوانی را در دامان علم و فضیلت و زهد و تقوای پدر خود گذراند و از محضر پدرش، کسب علم و دانش کرد و به علت هوش و استعداد فوق العاده اش، قبل از ۲۰ سالگی توانست هزاران حدیث و روایت با سلسله سند آن‌ها را به حافظه خودش بسپارد و به مضامین آن‌ها عمل کند. شیخ صدوق تا سن ۲۳ سالگی در زمان غیبت صغری امام زمان (ع) زندگی کرد و دوران نیابت ۲ نفر از نواب اربعه را درک کرد. از طرفی دوران زندگیش با حکومت چند تن از خلفای عباسی یعنی از زمان مقتدر عباسی آمیخته بود. سال ۳۵۵ هـ ق به بغداد رفت، بزرگان و علما از او استماع حدیث داشتند. طبق فرموده شیخ حر عاملی و بعضی دیگر از اهل فن، نظیر او در کثرت علم و حفظ و ضبط آثار و اخبار اسلامی، دیده نشده است. از استادان او شیخ کلینی و از شاگردانش محمد بن محمد بن نعمان، معروف به «شیخ مفید» است. تألیفات او تا حدود ۳۰۰ کتاب و مرجع استنباط احکام و استفاده فق‌های بزرگوار و خدمات دینی برجسته او، در احیای آثار ائمه اطهار جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست.وی در قم پرورش یافت و ۲۰ سال با پدرش زندگی کرد و از وی و دیگر علمای قم دانش آموخت و سپس به درخواست اهل ری به آنجا رفت و با این که در عنفوان جوانی بود، آوازه‌اش بالا گرفت. مدتی در آنجا بود سپس با اجازه از حاکم آنجا؛ رکن‌الدوله بویه‌ای، جهت زیارت امام رضا (علیه‌السلام) به مشهدالرضا رفت و در بازگشت در نیشابور ساکن شد و بزرگان آنجا دورش حلقه زدند. به این طریق او با خروج از قم به ری، استرآباد، جرجان، نیشابور، مشهد، مروروذ، سرخس، ایلاق، سمرقند، فرغانه، بلخ از شهر‌های ماوراء النهر رفت. همچنین به همدان، بغداد، کوفه، فید، مکه و مدینه مسافرت کرد.نسب و خاندان شیخ صدوقیکی از معروف‌ترین خاندان‌های بزرگ که بیش از سیصد سال در مرکز ایران دانشمندان نامور از آن برخاسته‌اند؛ خاندان بابویه است که محمد بن علی ملقب به شیخ صدوق، بزرگ‌ترین شخصیت این خاندان به شمار می‌رود.بابویه جد اعلای صدوق است. اولین کسی که از این خاندان لقب ابن بابویه گرفت؛ پدر مرحوم صدوق یعنی علی بن حسین بن موسی بن بابویه است.این عالم بزرگ وارسته و پارسا در قم مغازه‌ای داشت که در کنار کار‌های علمی بخشی از وقت خود را به کسب و کار می‌پرداخت و با درآمد آن مخارج زندگی خویش را تأمین می‌کرد، اما در حقیقت او دانشمندی سترگ بود که در مجامع علمی آن روز از مقام و منزلت علمی بالایی برخوردار بود. وی هم‌اکنون نیز مورد احترام دانش‌پژوهان و اساتید بزرگ علوی اسلامی است. او در رشته‌های مختلف، کتاب‌ها و رساله‌هایی داشت که شیخ طوسی و نجاشی آن‌ها را ذکر کرده‌اند. ابن ندیم در الفهرست می‌گوید: «به خط پسرش محمد بن علی (صدوق) در پشت یک جزء دیدم که نوشته بود: کتاب‌های پدرم را که ۲۰۰ کتاب است، برای فلانی پسر فلانی اجازه دادم و نیز کتاب‌های خودم را که ۱۸ کتاب است». بنابراین، خانه وی خانه علم و فضل و زعامت روحی بوده است.جلالت شأن و منزلت پدر شیخ صدوق تا بدان پایه است که امام حسن عسکری (علیه‌السلام) طی نامه‌ای، او را با لقب «شیخ»، «فقیه» و «معتمد» مورد خطاب قرار داده و توفیقات او را برای کسب رضای پروردگار درخواست کرد. امام عسکری (علیه‌السلام) پس از حمد و ثنای ربوبی و صلوات و سلام بر پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) و عترت طاهرینش خطاب به او می‌نویسند: «ای فقیه بزرگوار و مورد اعتمادم ابوالحسن علی بن حسین قمی! خداوند تو را بر انجام افعال پسندیده حق، توفیق دهد و از نسلت به رحمت و کرمش فرزندان شایسته‏ای به وجود آورد.تألیفات شیخ صدوقشیخ طوسی در مورد تالیفات نوشته است وی نزدیک به ۳۰۰ کتاب تألیف کرده است. شیخ، خود در فهرست ۴۰ کتاب او را نام می‌برد و شیخ اجل نجاشی که رجال خود را پس از فهرست شیخ نوشته وسعی داشته کمبود‌های فهرست شیخ را تکمیل کند، ۱۸۹ کتاب را نام‌برده است. این کتاب‌ها که عموماً سودمند و گران‌قدر است در جمیع شئون زندگی انسانی و مبانی اسلامی، و با استادی و مهارت درخور تحسینی تألیف و تصنیف شده و نشانه دانش وسیع و بزرگواری و قداست نفس و صفای باطن رئیس محدثین شیعه است، و هم نماینده وجود ثمربخش و موفقیت‌های اوست که به گفته علامه بحرالعلوم خود نشانه بارز دعای حضرت امام زمان علیه‌السلام در حق او است.«امالی» یکی از کتاب‌های مشهور ایشان و اصطلاحی است در فرهنگ اسلامی به ویژه در حوزه حدیث، فقه و ادب عرب و عنوانی است برای بعضی کتاب‌ها که مطالب آن کتاب به شیوه خاصی که از سخنان استادی شنیده شده، گردآوری و مکتوب توسط مستمعان می‌شود. به اینصورت که مطالب را استاد یا شیخ روایت، در مجلس‌های جداگانه می‌گوید و املا می‌کند و شاگردان می‌نویسند و سپس نوشته را بر همان استاد عرضه می‌کنند. در پایان، مجموع مطالب دیکته شده در کتابی جمع آوری و نام آن را «مجالس» یا «امالی» می‌گذارند. امالی شیخ صدوق، کتابی پرمحتوا و ذی قیمت و عربی است و بنام «مجالس» نیز نامیده می‌شود. نویسنده آن، ابوجعفر محمد معروف به “ابن بابویه” و “شیخ صدوق” است.
کتاب مشتمل بر ۹۷ مجلس و هر مجلس احادیث و مسائل و مباحث مختلفی را در بر دارد و در واقع گنجینه‌ای است از معارف دینی، اصول اعتقادی، دستورات اخلاقی و مباحث شیرین و متنوع مذهبی. بعضی از این مجالس در مشهد مقدس و بعضی در شهر ری تقریر شده و چهار مجلس آخر کتاب در دهه آخر ماه شعبان سال ۳۶۸ هـ ق در مشهد مقدس نیز املاء شده است. آوردن همه مباحث ۹۷ مجلس غیر ممکن است، ولی برای نمونه ۱- شیخ صدوق در مجلس ۶۶: شامل بخشی از امالی الرسول یعنی نخستین و معتبرترین امالی که پیامبر اکرم املاء کرده و امیرالمؤمنین علی (ع) با خط خود نوشته، شامل بسیاری از آداب و سنن و احکام حلال و حرام می‌باشد. شیخ صدوق در اسناد این احادیث، آن را به امام ششم می‌رساند. ۲- مجلس ۹۳: شرح جامعی از مذهب تشیع، عقاید و جهان بینی آن، احکام و برنامه‌های عملی آن مانند مسائل زکاه، خمس، حج و مناسک آن، وصیت، ارث، ازدواج، دستورات اخلاقی و معاشرتی، مسائل حکومتی و سیاسی تشیع و خلاصه‌ای از همه ابعاد مذهب تشیع. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۰۰ هـ ق در تهران چاپ شد و بعدا هم مکررا به چاپ و نشر بوده است.

او که به دعای امام زمان (عج) متولد شد
سالیانی دراز نداشتن فرزند، روح بلند علی بن بابویه (پدر شیخ صدوق) را آزار می‌داد. گرچه پنجاه بهار از عمر او می‌گذشت و رو به پیری می‌رفت هرگز از رحمت الهی ناامید نبود و بار‌ها از خدای خویش درخواست کرده بود تا فرزندی به او عطا کند، امّا از گره کار مطّلع نبود.روزی بر آن شد تا نامه‌ای به امام و پیشوای خود حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) بنویسد و از ایشان بخواهد تا برایش دعا کند. به دنبال فرصتی مناسب و فردی مطمئن بود تا به‌واسطه او نامه ارسال کند تا آنکه زمانی کاروانی از قم به عراق می‌رفت. در بین آن کاروان یکی از دوستانش به نام ابوجعفر را یافت که می‌توانست نامه وی را به مقصد برساند. او نامه‌ای به محضر پیشوای خود حضرت، ولی عصر علیه‌السلام نوشت و به وی سپرد تا در عراق به حسین بن روح بدهد و از او بخواهد که این نامه را به حضرت برساند.ابوجعفر می‌گوید: من نامه او را به نماینده مهدی موعود (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) رساندم و پس از سه روز به من خبر داد که حضرت برای ابن بابویه دعا کرد و در آینده نزدیک خداوند به او فرزندی عنایت می‌کند که منشأ برکات زیادی خواهد شد. شیخ طوسی، درباره تولد صدوق چنین نگاشته است:«بسیاری از بزرگان قم نقل کرده‌اند که علی بن حسین بن بابویه با دخترعموی خود ازدواج کرد، ولی از وی صاحب فرزند نشد. نامه‌ای به شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوشت که از حضرت، ولی عصر (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) بخواهد تا برای او دعا کند که خداوند به او فرزند عطا فرماید از حضرت جواب آمد که از این همسر صاحب فرزند نمی‌شوی، ولی به‌زودی با بانویی دیلمی ازدواج خواهی کرد که خداوند از او دو فرزند فقیه به تو خواهد داد.»به‌هرتقدیر این بشارت به ابن بابویه رسید او پس از مدتی، با بانویی دیلمی ازدواج کرد و خداوند محمد را (سال ۳۰۵ ه. ق) به او عطا فرمود که در آن سنین مایه امید و چشم‌روشنی پدر گشت و سپس پسر دیگری به او داد و نامش را حسین نهاد. «حسین بن علی بن بابویه» نیز از دانشمندان و پس از پدر و برادرش «محمّد» بزرگ‌ترین و معروف‌ترین شخصیت خاندان «بابویه» است.شیخ صدوق خود نیز ماجرای دعای حضرت، ولی عصر (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) و ولادت خود را در کتاب اکمال الدین آورده است و در ادامه نوشته است که هرگاه ابوجعفر محمد بن علی اسود مرا می‌دید که برای آموختن حدیث و علوم اهل‌بیت علیهم‌السلام با اشتیاق تمام به درس اساتید می‌رفتم، می‌فرمود: این میل و اشتیاق به علم‌آموزی که تو داری جای تعجب نیست، زیرا تو به دعای امام زمان متولّد شده‌ای.شیخ صدوق در سال ۳۸۱ هجرى قمری در حالى که بیش از هفتاد سال از عمر پر ثمرش مى گذشت، چشم از جهان فرو بست. آرامگاه او در شهر رى در فاصله کوتاهى از مرقد حضرت عبد العظیم حسنى (رضوان اللَّه تعالی علیه) و در کنار باغ طغرل در باغچه مصفّائى قرار گرفته است.کرامتی از شیخ صدوقامّا یکی از کرامات برجسته شیخ صدوق؛ جریان مشهور و معروف ظاهرشدن جسد سالم او بعد از گذشت ۸۵۷ سال از رحلت او است. جریان بیرون افتادن جنازه وی به این شرح است: آرامگاه شیخ صدوق در گذر زمان به‌خاطر حمله مغول و جنگ‌های خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف، چندین مرتبه خراب و ویران شده و سال‌ها در زیر توده‌های خاک پنهان شده بود؛ به‌گونه‌ای که در زمان فتحعلی‌شاه قاجار در سال ۱۲۳۸ هجری قمری روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ مستوفی» پوشانده بود. ولی در آن سال باران زیادی بارید که براثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمین‌های کشاورزی و باغ‌های اطراف شهرری را آب فراگرفت و بعضی از مناطق را تخریب کرد.براثر آن حادثه، اطراف مزار شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی عمیق در کنار آن پدید آمد. هنگامی‌که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب، قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد که بسیاری از بزرگان؛ مانند شیخ عباس قمی (در کتاب الفوائد الرضویه)، نقل کرده‌اند.وقتی‌که برای بازرسی و جست‌وجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر می‌رسید و هیچ‌گونه عیب و نقصی در آن دیده نمی‌شد و با صورتی نیکو آرمیده بود و هنوز اثر حنا بر ناخن‌هایش مشهود بود. ناخن‌های یک‌دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود. محاسنش روی سینه‌اش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر می‌آمد، تازه از حمام بیرون‌آمده است. این خبر به سرعت در شهرری و تهران پیچید تا آن که به گوش فتحعلی‌شاه رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند. شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب‌نفوذ که در بین ایشان مرحوم حاج‌آقا محمد آل آقا کرمانشاهی، مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه «حکیم گران‌مایه آن روزگار»، مرحوم ملامحمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کرده، وارد سرداب شدند. ایشان پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جست‌وجو کردند. با جست‌وجو و بررسی‌های انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری شدند که روی آن چنین نوشته شده بود: «این قبر (آرامگاه) دانشمند کامل محدِّث، مورد اعتماد محدِّثین، صدوق طایفه شیعه؛ ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی است». پس از بررسی‌های کامل و پیدا شدن این سنگ‌نوشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق جای هیچ‌گونه تردیدی باقی نماند. پس فتحعلی‌شاه دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدید‌آمده را مرمّت کنند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه، تزیین و آینه کاری کنند.
مرحوم سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، در این باره می‌گوید: «مرحوم پدرم، علامه سید محمود مرعشی نجفی می‌فرمودند: من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریباً پس از حدود نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق می‌گذرد، دست ایشان بسیار نرم و لطیف است».منبع:دایره المعارف اسلامی طهور، اسلام مدیا، تبیان، هیئت رزمندگان اسلام