۱۳ خرداد ۴۲ چه اتفاقی در مدرسه فیضیه افتاد؟
۱۳ خرداد ۴۲ چه اتفاقی در مدرسه فیضیه افتاد؟

امام خمینی در سیزدهم خرداد ۱۳۴۲ چه گفت که مردم را علیه شاه برانگیخت؟

به گزارش سرویس وبگردی پاتوق من،سخنرانی تاریخی امام در ۱۳ خرداد (عاشورای) ۱۳۴۲ که منجر به دستگیری ایشان توسط رژیم و قیام تاریخی پانزده خرداد شد.
سخنرانی امام خمینی در عاشورای سال ۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه قم علیه حکومت پهلوی بود.
 این سخنرانی نقطه آغاز مبارزات انقلاب اسلامی ایران و زمینه‌ساز قیام ۱۵ خرداد مردم ورامین بود.
روحانیون فرا رسیدن ایام محرّم را فرصتی مناسب برای تبلیغات علیه برنامه‌ها و سیاست‌های محمدرضا پهلوی دانسته و با ترتیب جلسات، انجام مکاتبات و صدور اعلامیه هایی، ارتباط بین خود و مردم را گسترش داده و خود را مهیا می‌کردند؛ البته حکومت نیز در کنترل این فعالیت‌ها سعی تمام و کاملی داشت.
الزام روحانیون از سوی حکومت به دوری از سیاست
بدین منظور در ماه محرم، خطاب به وعاظ و روحانیون اعلام و به آن‌ها الزام کرد که در سخنرانی‌های ایام محرم در محافل و مجالس از بیان سه مطلب خودداری کنند: اول؛ علیه شخص اول مملکت سخن نگویند؛ دوم؛ علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود؛ سوم؛ مرتب به مردم نگویند که اسلام در خطر است. (رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج ۱، ص ۲۶۳؛ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک؛ ج ۲ (فیضیه)، ص ۲۳۳ ـ ۲۳۹، ۲۴۷)
سخنان روحانیون علیه رژیم پهلوی
پس از شروع ایام عزاداری محرم، وعاظ و روحانیون به سخنرانی و وعظ پرداختند. امام خمینی (س) نیز در حین سخنرانی‌های پس از نماز، علیه هیأت حاکمه و رژیم پهلوی، صحبت می‌کردند.
در اماکن مذهبی و دانشگاهی نیز اعلامیه‌های امام خمینی (س) مبنی بر در خطر قرار گرفتن اسلام و لزوم دفاع از آن و تبلیغ علیه هیأت حاکمه پخش و یا بر دیوار‌ها از جمله؛ در دانشگاه تهران نصب می‌شد.
آماده باش نیروهای امنیتی علیه روحانیون
در این میان همه تلاش‌های ارگان‌های انتظامی و امنیتی معطوف به ایام تاسوعا و عاشورا بود و بر اساس گزارش مورخه ۳۱ / ۲ / ۱۳۴۲ ساواک که نقل شد، طرح‌های انتظامی و امنیتی متعددی در شهر‌های مختلف از جمله؛ تهران و قم برای مقابله با تبلیغات روحانیون تدارک دیده بودند. به طور طبیعی در این روز‌ها شایعات مختلفی بر له یا علیه روحانیون یا دولت نیز در بین عامه جاری بود.
انتقاد علما از پهلوی در فرصت محرم
بالاخره ایام تاسوعا و عاشورا فرا رسید. گزارش‌های موجود حاکی است که در این دو روز اکثر وعاظ، روضه خوان‌ها و سخنرانان مذهبی، بخشی از سخنان خود را به انتقاد و حمله به رژیم پهلوی و اعمال و عملکرد آن اختصاص دادند. در این روزها، جمعیت ها، در دسته‌های چند صد نفری تا چند هزار نفری در شهر‌های مختلف، بویژه در قم و تهران در نقاط مختلف شهر به راه افتادند و ضمن عزاداری، شعار‌هایی علیه حکومت پهلوی و در طرفداری از امام خمینی سر دادند.
سخنرانی امام خمینی (ره) در مدرسه فیضیه
امام خمینی (س) در ساعت ۳۰ / ۶ بعد از ظهر عاشورای سال ۱۳۸۳ ه. ق (سیزدهم خرداد ۱۳۴۳ ه. ش) در مدرسه فیضیه قم حاضر شدند و سخنرانی تاریخی خود را انجام دادند.
در این روز؛ نیرو‌های امنیتی و انتظامی رژیم پهلوی در حالت آماده باش کامل بودند و احتمال هرگونه خطر برای امام و سرکوب مردم انتظار می‌رفت.
این روز یکی از سخت‌ترین روز‌ها برای حاج آقا مصطفی بود
بنا به گفته آیت اللّه محمدعلی گرامی، حاج آقا مصطفی به شدت نگران جان امام بود.
امام بر خلاف روش منبریها، ابتدا روضه خواندند و بعد صحبت کردند. ایشان پس از شرح رخداد دلخراش کربلا، حمله مأمورین حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین سال ۱۳۴۲ را، به واقعه کربلا تشبیه نمودند که با شیون و گریه حاضران توأم گردید.
بدین ترتیب تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۴۲ در شهر‌های مختلف ایران به صحنه انتقاد علنی از حکومت پهلوی و عملکرد آن تبدیل شد و روز‌های یازدهم و دوازدهم محرّم نیز، در ادامه روز‌های قبل به تظاهرات سیاسی مردم علیه رژیم پهلوی تبدیل گردید و شعار‌هایی به طرفداری از امام خمینی و علیه شاه و حکومتش سر داده شد.
در روز یازدهم محرم، دانشجویان دانشگاه تهران نیز به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. رژیم در واکنش به این رویداد‌ها و به منظور تهدید و پایان دادن به تظاهرات، در صدد دستگیری امام خمینی و بسیاری از وعاظ و روحانیون برآمد.
تصمیم برای دستگیری امام خمینی(ره)
بدین منظور سعی کردند که دستگیری امام خمینی در ساعتی از شبانه روز باشد که دسته‌های عزاداری پراکنده شده و مردم نیز در خانه‌های خودشان باشند؛ بنابراین مأموران نیمه شب دوازدهم محرم برابر با ۱۵ خرداد به دور از مشاهده مردم، منزل امام خمینی را به محاصره در آورده و بدون سر و صدا از دیوار خانه ایشان بالا رفته و وارد منزل شدند.
اما امام خمینی(ره) به دلیل کثرت رفت و آمد‌های مردم در ایام محرم و بویژه آن شب که مجلس روضه خوانی نیز داشتند، شب‌ها را در منزل فرزندشان حاج آقا مصطفی که در نزدیکی منزل خودشان بود می‌خوابیدند و موقع ورود مأموران به خانۀ امام و ضرب و شتم کارکنان خانه، به خیال اینکه امام خمینی را مخفی نموده اند، سر و صدای زیادی ایجاد شد و زمانی که امام برای انجام نماز شب بیدار شده بودند، با شنیدن سر و صدای مأموران، فوراً لباس پوشیده و خود را به مأموران رسانده و فرمودند: «روح اللّه خمینی منم! چرا این‌ها را می‌زنید؟ این چه رفتار وحشیانه‌ای است؟ چرا مانند دزدان از دیوار به پایین می‌پرید؟» (وحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج ۱، ص ۵۰۹ ـ ۵۱۰) بدین ترتیب ایشان را دستگیر و بلافاصله به تهران منتقل کردند.
متن کامل سخنرانی امام در ۱۵ خرداد ۴۲
سخنرانی شگفت امام عصر عاشورای امام در مدرسه فیضیه با حضور صد‌ها هزار نفر، آغازی بر مخالفت‌های عمومی ضد نهضت شاه بود.
مطالعه متن کامل سخنان حضرت امام (ره) می‌تواند نگاه مجددی باشد بر شجاعت امام در دفاع از اسلام راستین.
بسم الله الرحمن الرحیم
مخالفت رژیم با اساس اسلام
الان عصرعاشورا ست… گاهی که وقایع روزعاشورا را از نظر می‌گذرانم، این سؤال برایم پیش می‌آید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه، تنها با حسین سرجنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه وخلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زن‌های بی پناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ بچه خردسال چه تقصیر داشت؟ زن‌ها چه تقصیر داشتند؟
نظرم این است آن‌ها با اساس سر و کار داشتند، بنی هاشم را نمی‌خواستند، بنی امیه با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمی‌خواستند شجره طیبه باشد. همین فکر در ایران [ وجود]داشت. این‌ها با بچه‌های شانزده- هفده ساله ما چه کار داشتند؟ سید شانزده- هفده ساله به شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاه‌های سفاک چه کرده بود؟
لکن این فکر پیش می‌آید که این‌ها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. این‌ها نمی‌خواهند که اساس موجود باشد؛ این‌ها نمی‌خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد.
اسرائیل، دشمن اسلام وایران
اسرائیل نمی‌خواهد دراین مملکت دانشمند باشد، اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی‌خواهد دراین مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد.
اسرائیل به دعوت عمال سیاه خود، مدرسه (فیضیه قم و طالبیه تبریز) را کوبید. ما را می‌کوبند، شما ملت را می‌کوبند. می‌خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ می‌خواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ می‌خواهد در این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروت‌ها را تصاحب کند به دست عمال خود.

این چیز‌هایی که مانع هستند، چیز‌هایی که سد راه هستند، این سد‌ها را می‌شکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعد‌ها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آن‌ها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت می‌کند.
مفتخور کیست؟
شما آقایان قم، ملاحظه فرمودید آن روزی که آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندوم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندومی که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندومی که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچه‌های این قم، در مرکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را؛ چند نفر از بچه‌ها و اراذل را راه انداختند؛ در اتومبیل‌ها نشاندند و در کوچه‌ها گرداندند.
گفتند: مفتخوری تمام شد، پلو خوری تمام شد. آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجَرات را ملاحظه کنید، این اشخاصی که لُباب عمرشان را در این حُجَرات می‌گذرانند.
آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را دراین حجرات می‌گذرانند، آن اشخاصی که بیش از سی- چهل الی صد تومان در ماه ندارند.
آن اشخاصی که هزار میلیونشان، هزار میلیونشان یک قلم است، هزاران میلیونشان درجا‌های دیگر است.
این‌ها مفتخور، زیادنیستند؟ ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم مان وقتی که فوت می‌شود، آقازاده‌های آن [ مرحوم]همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند [ گریه شدید حضار]
ما مفتخوریم؟ مایی که مرحوم آقای بروجردی مان، وقتی که از دنیا می‌رود ششصد هزار تومان قرض می‌گذارد، ایشان مفتخورند؟ اما آن‌ها که بانک‌های دنیا را پر کرده اند، کاخ‌های عظیم را روی هم ساخته اند، و باز رها نمی‌کنند این ملت را
و باز دنبال این هستند که سایرمنافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، این‌ها مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخور کیست.
نصیحت و اخطار به شاه
آقا! من به شما نصیحت می‌کنم،‌ای آقای شاه!‌ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می‌کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند.
من یک قصه‌ای را برای شما نقل می‌کنم که یپرمردهایتان، چهل ساله هایتان یادشان است، سی ساله‌ها هم یادشان است. سه دسته، سه مملکت اجنبی- به ما حمله کرد: شوروی، انگلستان، آمریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود.
لکن خدا می‌داند که مردم شاد بودند برای اینکه پهلوی رفت. من نمی‌خواهم تو اینطور باشی؛ نکن. من میل ندارم تواینطور بشوی، نکن! اینقدربا ملت بازی نکن! اینقدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست می‌گویند که شما مخالفید، بد فکرمی کنید.
اگر دیکته می‌دهند دستت و می‌گویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود، بدون فکر، این حرف‌ها را می‌زنی؟ آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، این‌ها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، این‌ها حیوان نجس هستند که تو می‌گویی؟ اگر این‌ها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آن‌ها را می‌بوسد؟ دست حیوان نجس را می‌بوسد؟
چرا تبرک به آبی که او می‌خورد، می‌کنند؟ حیوان نجس را این کار می‌کنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [ گریه شدید حضار]خدا کند که مرادت این نباشد؛ خدا کند که مرادت از اینکه ” مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آن‌ها احتراز کند”، مرادت علما نباشند و الاّ تکلیف ما مشکل می‌شود و تکلیف تو مشکل می‌شود.
نمی‌توانی زندگی کنی؛ ملت نمی‌گذارد زندگی کنی. نکن این کار را؛ نصحیت مرا بشنو. آقا! ۴۵ سالت است شما؛ ۴۳ سال داری، بس کن، نشنو حرف این و آن را؛ یک قدری تفکر کن، یک قدری تامل کن! یک قدری عواقب امور را ملاحظه بکن! یک قدری عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر.
آقا! نکن اینطور! بشنو ازمن؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب؛ این‌ها صلاح ملت را می‌خواهند؛ این‌ها صلاح مملکت را می‌خواهند.
مامرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم” ارتجاع سیاه” است؟ توانقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردی؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردی آقا؟ چرا اینقدر مردم را اغفال می‌کنید؟ چرا نشر اکاذیب می‌کنید؟ چرا اغفال می‌کنی ملت را؟ والله، اسرائیل به درد تو نمی‌خورد، قرآن به درد تو می‌خورد.
امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را برده اند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه می‌خواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه می‌خواهید بگویید.
خوب اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتاری داریم ازاین سه تاست تمام گرفتاری ما.
آقا، این‌ها خودشان می‌گویند، من که نمی‌گویم، به هر که مراجعه می‌کنی، می‌گوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید؛ شاه گفته این‌ها را بکشید… آن مرد که آمد در مدرسه فیضیه – حالا اسمش را نمی‌برم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را می‌برم [ ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشه‌ای. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره‌ها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید.
گفت: حمله کن، حمله کردند. ازایشان بپرسی آقا چرا این کار را کردید؟ میگوید: اعلیحضرت فرموده. این‌ها دشمن اعلیحضرتند. اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ این‌ها دشمن اعلیحضرت هستند؟ اسرائیل مملکت را به باد می‌برد، اسرائیل سلطنت را می‌برد، [ با کمک]عمال اسرائیل.
شاه تحت تأثیر بهایی‌ها
آقا، یک حقایقی در کار است، من باز سرم دارد درد می‌گیرد؛ یک حقایقی در کار است.
شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهایی‌ها مراجعه کنید؛ در آنجا می‌نویسد: تساوی حقوق زن و مرد، رای عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت می‌کنند. آقای شاه هم نفهمیده می‌رود بالای آنجا، می‌گوید: تساوی حقوق زن و مرد.
آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن اینطور، بدبخت! نکن اینطور. تعلیم اجباری عمومی نظامی کردن زن، رأی عبدالبهاء است.
آقا تقویمش موجود است، ببینید! شاه ندیده این را؟ اگر ندیده مؤاخذه کند از آن‌هایی که دیده اند و به این بیچاره تزریق کرده اند این‌ها را بگو. والله، من شنیده ام که سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیندازد تا بیرونش کنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند. مطالب خیلی زیاد است، بیشتر ازاین معانی است که شما تصور می‌کنید.
مملکت ما، دین ما، در معرض خطر است؛ شما هی بگویید که ” آقایان! نگویید: دین در معرض خطر است “. ما که نگفتیم دین در معرض خطر است، در معرض خطر نیست؟! ما اگر نگوییم شاه چطور است، چطور نیست؟ آقا یک کاری بکنید اینطور نباشد. همه چیز را گردن تو دارند می‌گذارند. بیچاره! نمی‌دانی آن روزی که یک صدایی در آمد، یک نفر از این‌هایی که با تو رفیق هستند، رفاقت ندارند. این‌ها همه رفیق دلارند، این‌ها دین ندارند؛ این‌ها وفا ندارند.
ربط بین شاه و اسرائیل
تأثرات ما زیاد است؛ نه اینکه امروز عاشورا ست و زیاد است، آن هم باید باشد، لکن این چیزی که برای این ملت دارد پیش می‌آید، این چیزی که در شرف تکوین است، از آن تأثرمان زیاد است؛ می‌ترسیم.
ربط ما بین شاه واسرائیل چیست که سازمان امنیت می‌گوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ اینطور که نیست، ایشان می‌گوید: مسلمانم؛ ایشان که ادعای اسلام می‌کند، محکوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع.
ربط ما بین اسرائیل… این ممکن است سری در کار باشد؛ ممکن است آن معنایی که می‌گویند که سازمان‌ها می‌خواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد؛ احتمالش را نمی‌دهی تو؟ یک علاجی بکن، اگراحتمال می‌دهی.
یک جوری این مطالب را برسانید به این آقا؛ شاید بیداربشود، شاید روشن بشود یک قدری. اطرافش را گرفته اند، شاید نگذارند این حرف‌ها به او برسد. ما متأسفیم، خیلی متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیتها، از همه این‌ها متأسفیم. آقای شیرازی بیاید دعا کند، من خسته شدم.
 
منابع: خبرآنلاین، امام خمینی دات آی آر