به گزارش سرویس وبگردی پاتوق من، مکتب تشیع یک مکتب انسان ساز است و تمام امر و نهیهای موجود در آن برای ارتقای بشریت است. یکی از دستوراتی که در قرآن موجود است و سفارشهای زیادی هم برای آن شده، حفظ کردم چشم از نگاه به نامحرمان است. قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْ. (ای رسول ما) مردان مؤمن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندام شان را (از کار زشت با زنان) محفوظ دارند که این بر پاکیزگی (جسم و جان) آنان اصلح است. [۱]
نگاه به نامحرم بذر شیطان است
این توصیه برای تمام ردههای سنی است، اما جوانان و نوجوانان باید بیشتر دقت کنند و خودشان را از نگاههای آلوده حفظ کنند. دوران جوانی بهترین زمانی است که بتوانید خودتان را بسازید و برای آینده و آخرت آماده کنید. اگر در این دوران گرفتار نگاههای انحرافی و شهوانی شوید از ترقی و پیشرفت باز خواهید ماند و آینده تیره و تاری در انتظار شما خواهد بود. حضرت عیسى (علیه السلام) فرمودند: از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت را در دل مىنشاند و همین براى دچار شدن انسان به فتنه کافى است. [۲]
نعمت چشم و استفاده درست و غلط
چشم، یکی از بزرگترین نعمتهای است که خداوند به بشر داده است و حق چشم این است که از کارهای حرام حفظ شود و در مسیر درست خودش استفاده گردد. چشم، دریچه دل و اندیشه انسان است، اگر چگونه نگریستن را یاد بگیریم و چگونه دیدن را تجربه کنیم دنیای زیبایی در انتظار ما خواهد بود. جوان و نوجوان باید چشم خود را کنترل کنند و از نگاه به نامحرم حفظ کنند. چون گناه باعث خواهد شد تا از نعمتهای خداوند محروم شویم، اما در مقابل، حفظ کردن چشم از گناه باعث سرازیر شدن نعمتهای الهی به سمت ما خواهد شد. شیطان میخواهد نیروهای خودش را به کار گیرد تا نسل بشریت را قطع کند و یکی از تیرهای که شیطان به قلب بشریت میزند تا او را بکشد، نگاه به نامحرمان است.
از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده است که؛ چشم چرانی، یکی از تیرهای مسموم شیطان است و هر کسی برای خداوند آن را ترک کند نه برای غیر خدا، خداوند ایمانی که مزهٔ آن را شخص درک کند، جایگزین آن ترکِ نظر خواهد فرمود[۳]
چشم چرانی و سلب آرامش
زیبای و اندام افراد متفاوت از یکدیگر است و اگر جوان بخواهد اختیار چشمان خود را در دستان شیطان قرار دهد تا به هر سمتی که دوست دارد بکشد و با نگاه کردن به اندامهای متفاوت باعث فریب جوان شود. این نگاههای و حسرت نرسیدن به آنها باعث خواهد شد تا آرامش روحی جوان از بین برود و دچار آشفتگی ذهنی شود.
«چشم چرانی آرامش روحی و روانی انسان را نابود ساخته و فرد را دچار اضطراب و تشویش مینماید.» [۴]
ازدواجهای که با چشم چرانی حاصل شدند
جوانانی که از طریق نگاههای هوس آلود بهم رسیده و حاصل این نگاههای آلوده ختم به ازدواج و پیوند زندگیشان شده است و زندگی خود را بر اساس این بنیان سست بنا کرده اند. همیشه دچار استرس و نگرانی هستند که نکند شوهرم یا همسرم از طریق نگاههای دیگر منحرف شود و همین تفکرات باعث میشود تا زندگی آنها رنگ آرامش را پیدا نکند.
«دکتر جامعه شناسی در این زمینه میگوید: جوانانی که هم دیگر را در پارکها و خیابانها مییابند، یا از طریق تماسهای تلفنی به هم دیگر علاقمند میشوند. اصولاً مبنا و اساس علاقه مندی خود را با همان نگاههای اوّلیه پایه گذاری میکنند و این عشق و علاقه وقتی ظاهری باشد (و از طریق نگاه بوجود آمده باشد) قاعدهً بعد از مدّت زمانی کوتاه (کمتر از یک سال) به طلاق میانجامد.» [۵]
آیا شما دوست دارید که به ناموس شما کسی نگاه کند؟
بیشتر افراد دوست دارند که مادر، زن، دختر و خواهرش پاکدامن باشند و از نگاههای شیطانی دیگران در امان باشند و اگر کسی هم نگاه چپ به آنها کند باعث برافروختگی آنها میشود. اما همین فرد، خودش به دیگران نگاه آلودهای دارد.
ابو بصیر به امام صادق (علیهالسلام) عرض کرد؛ اگر در راه، زنی از کنار مردی بگذرد، آیا جایز است مرد به پشت او بنگرد؟ حضرت فرمودند؛ آیا کسی از شما دوست دارد، مردی نامحرم به همسر او یا زنی از بستگانش نظر افکند؟ عرض کردم؛ نه، فرمودند: برای مردم همان را بخواه و به همان راضی باش که برای خود میخواهی و راضی هستی. [۶]راه کمکی:
اگر جوانان و نوجوانان بتوانند ایمان و اعتقاد خود را تقویت کرده و عالم را محضر خداوند بدانند، از بسیاری از گناهان محفوظ خواهند شد و گرفتار شیطان نمیشوند. وقتی که جوان و نوجوان به خدا توجه داشته باشند و خانه دلشان و چشم جان شان را با خداوند پر کرد باشند اصلاً جایی برای غیر پیدا نمیشود.
پی نوشت:
[۱]قرآن کریم، سوره مبارکه نور، آیه ۳۰
[۲]تفسیر روحالبیان، صفحه ۳۳۳
[۳]من لا یحضره الفقیه، جلد ۴، صفحه ۱۸
[۴]مشکلات جنسی، ناصر مکارم شیرازی، قم: انتشارات نسل جوان، صفحه ۱۶۷.
[۵]هفته نامه دیدگاه، دکتر شیخی، پیش شماره ۳، آبان، ۷۹، صفحه ۵.
[۶]من لا یحضره الفقیه، جلد ۴، صفحه ۱۸