اگر بخواهیم در بیست و پنجم رجب که مقارن باسالروز شهادت امام موسی بن جعفر «علیه السلام» است ساعتی از وقت عمرمان را اختصاص به آن حضرت بدهیم باید بدانیم امام در چه ضعیتی زندگی میکردند و هارون الرشید چه روحیهای داشت.
به گزارش سرویس وبگردی پاتوق من ،در بین مسلمانان آنچه مشهور است امام موسی کاظم علیه السلام را با اسارت و باب الحوائج بودن ایشان می شناسند اما اگر بخواهیم با دوران حاکمیتی هارون الرشید که حضرت تحت فشار وی رهبری شیعیان را برعهده داشتند آشنا شویم بهتر است مقاله زیر را بخوانیم.
خصوصیات هارون الرشید
هارون در بین حاکمان عباسی سرآمد همه خلفا در خباثت و جرم و جنایت است، چراکه:
«پیچیده فکر» می کرد و «پیچیده عمل» می نمود
هارون خنده و گریه، شادی و غم را در راستای قدرت تعریف می کرد، و از خود چنان شخصیت ((ملون)) و ((مزدوج)) بروز می داد که همیشه شخصیت واقعی وی در هاله از ابهام باقی می ماند.
ابوالفرج اصفهانی، در کتاب الاغانی می نویسد: هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می ریخت و در هنگام خشم از همه ظالم تر بود. یا می نویسد: ((هارون هنگام شنیدن وعظ، سخت متاثر می شد هنگام استماع موسیقی چنان به طرب در می آمد که سر از پا نمی شناخت)) و همچنین در تاریخ خلفاء آمده است ((روزی هارون به دیدار ((فضیل بن عیاض)) رفت و این عارف با سخنان درشت به انتقاد از اعمال ناروای وی پرداخت هارون با شنیدن این نصیح به قدر گریست که از هوش رفت، و به هوش آمد بازخواست دوباره موعظه نماید باز از هوش رفت و این چند بار تکرار شد، این گریه ها در حالی انجام می گرفت که وی دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز و رقص و خنیاگری بودند))
متظاهر ترین خلیفه عباسی به ((دین داری)) و ((دین مداری)) بود
هارون با بکارگیری چندتن از فقهاء و قضات دنیاپرست تمام رفتار ظالمانه و زشت خود را رنگ دینی می داد و توجیه شرعی می کرد، از همین رو در گزارش تاریخی آمده است ((هارون عاشق یکی از کنیزان پدر خود مهدی شد، کنیز گفت پدرت با من همبستر شد از این کار صرف نظر کن من زن پدر تو هستم، هارون که نمی توانست از این عشق شعله ور شده در وجودش خارج شود به قاضی((ابویوسف)) عالم دنیاپرست رو آورد و راه حال شرعی خواست آن باکمال خونسردی گفت ((گوش به حرف کنیز نکن، زیرا کنیزان راست نمی گویند: منبع :تاریخ خلفاء
((خشونت)) و ((استبداد)) یکی از خصیصههای دیگر هارون بود
هارون با تشکیل حکومت پلیسی، و سیستم کاملا امنیتی نه تنها مخالفان را مورد شکنجه و آزار قرار می داد بلکه به راحتی حذف فیزیکی می نمود، از همین رو در تاریخ طبری، آمده است: ((عبید بزاز نیشابوری می گوید حمیدبن قحطبه غلام حلقه بگوش و جانی دربار هارون مرا خواست گفت این شمشیر را بردار و آنچه که غلام دستور می دهد انجام بده، غلام مرا به اطاقی برد که در وسط آن چاه بود و بیست نفر از پیر و جوان که همگی علوی و سادات بوندند و به زنجیر بسته بودند در آن اطاق محبوس بودند، گفت: امیر المومنین هارون دستور داد همگی را گردن بزن و سرهای آنان را به چاه بینداز، و ما به سه اطاق که همه افراد سادات و علوی بودند رفتیم و شصت نفر آنان را اینگونه سر بریدیم و به چاه انداختیم)).
منابع حاکی از ظلمهای هارون
آنچه در این یاددشت آمده صرفا برای نمونه بوده است، برای شناخت همه جانبه هارون این وحشی به معنای واقعی کلمه، شایسته است به کتاب ((تحلیل زندگانی دویست و پنجاه ساله ائمه اطهار علیهم السلام)) تالیف این جانب مراجعه شود تابیشتر به عظمت خط مشی وسلوک سیاسی امام موسی بن جعفر علیه السلام در برابر هارون واقف شویم، چرا که امام علیه السلام در برابر حاکمی اتخاذ مواضع می کرد که از نظر قدرت امپراطور و از نظر شخصیت ((ملون)) به تمام معنا بود.
سلوک سیاسی و اتخاذ موضع امام موسی بن جعفر علیه السلام
پس از آنکه حاکم طرف مقابل امام موسی بن جعفر «علیه السلام» به درستی شناخته شد، جا دارد سلوک سیاسی و اتخاذ مواضع امام «علیه السلام» مورد تحلیل قرار بگیرد تا به عظمت کار و اتخاذ موضع سیاسی و مبارزا تی امام «علیه السلام» پی ببریم؛
نفی مشروعیت:
هرچند قیام همه جانبه برای امام «علیه السلام» فراهم نبود ولی برای اینکه مردم بدانند حاکمیت بنی العباس مشروعیت ندارد نخستین موضع امام «علیه السلام» آن بوده است که از هرنوع همکاری باحکومت هارون نهی می کرد و کسانی که تدارک چی یا کار ترانزیتی با حاکمان عباسی می کردند آنان را از ادامه همکاری منع میکرد.
داستان صفوان
صفوان جمال یعنی صفوان بن مَهران که شتران زیادی داشت و از کرایه دادن آنها، معیشت و زندگی خود را می گذراند و از همین جهت به او جمّال می گفتند. نقل می کند که؛ روزی خدمت حضرت امام موسی کاظم(ع) رسیدم، آن حضرت(ع) به من فرمود: ای صفوان همه چیزِ تو خوب و نیکو است جز یک چیزسؤال کردم: فدایت شوم آن چیست؟ امام(ع) فرمود :اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون خلیفه وقت) کرایه می دهی عرض کردم: به خدا سوگند من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی کنم.چون او به راه حج می رود، شتران خود را به او کرایه می دهم. خودم هم خدمت او را نمی کنم و همراهش نمی روم، بلکه غلام خود را همراه او می فرستم امام(ع) فرمود: آیا از او کرایه طلب داری؟ گفتم: فدایت شوم. آری امام(ع) فرمود: آیا دوست داری او باقی باشد تا باقی کرایه ات را به تو برسد؟گفتم: آری. امام(ع) فرمود: کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود.
اطاعت صفوان از امام عصر خود
.صفوان می گوید: بعد از این گفتگو با امام کاظم (ع)، تمامی شتران خود را فروختم. وقتی این خبر به هارون رسید، او مرا خواست و به من گفت: به من گزارش داده اند که تو شترهای خود را فروخته ای، چرا این کار را کرده ای؟ گفتم: آری فروختم چون پیر و ناتوان شده ام و غلامانم از عهده این کار برنمی آیند هارون عصبانی شد و گفت: هرگز هرگز می دانم که تو به اشاره موسی بن جعفر(ع) شتران خود را فروخته ای به او گفتم: من را با موسی بن جعفر چکار؟ هارون گفت:بس است دیگربه خدا قسم اگر حق مصاحبت تو با من نبود، تو را می کشتم.(رجال الکشّی)
نفوذ در حاکمیت
برای اینکه فشار امنیتی-سیاسی، نسبت به شیعیان کاسته شود امام «علیه السلام» شیعیان باهوش، کاردان را در بدنه اصلی حکومت به شدت پلیسی هارون جا دارد بگونه ای که ((علی بن یقطین)) به عنوان نخست وزیر، ((عبدالله بن سنان بن طریف)) وزیر دارایی، ((حفص بن غیاث)) قاضی بغداد ((محمدبن اسماعیل بزنطی)) به عنوان وزیر توانستند در حکومت راه پیداکنند، از همین رو علی بن یقطین از حضرت موسی بن جعفر (ع) اجازه خواست که اگر صلاح بدانند از شغل وزارت کنارهگیری کند آن جناب اجازه نداد و فرمود:
علی! این کار را نکن ما به تو انس و الفت داریم (هر گاه به آن طرف گذارمان بیافتد) برادرانت نیز به واسطه مقام ظاهریت عزتی دارند شاید به وسیله تو خداوند رفع یک گرفتاری را بنماید و آتش کینه مخالفین را فرو نشاند.
علی! کفاره خدمت در چنین دستگاهی نیکی برادران ایمانی است، اگر تو انجام یک کار را به عهده بگیری من سه چیز را برایت ضمانت میکنم، پیمان ببندی که هر یک از برادران دینی خود را ملاقات کردی حاجتش را برآوری و نسبت به او نیکی کنی من نیز ضامن میشوم که هیچگاه روی زندان را نبینی و شمشیر به رویت کشیده نشود و به فقر و تنگدستی مبتلا نشوی.
علی! هر کس مؤمنی را شادمان کند اول خدا و بعد پیغمبر (ص) و در مرتبه سوم ما را مسرور و شادمان کرده.
حمایت اقتصادی
سیاست مشترک حاکمیت ((اموی، مردانی، عباسی)) در فلج ساختن هسته مقاومت شیعیان و علویون فشاری اقتصادی و محروم کردن آنان از امکانات مالی و معیشتی بوده است چون می دانستند اگر شیعیان از امکانات اقتصاد برخوردار شوند می توانند نیروهای خود را متشکل ساخته و قیام مسلحانه کنند، امام موسی بن جعفر علیه السلام با نفوذ دادن شیعیان کاردان و با هوشی چون علی بن یقطین به حمایت مالی شیعیان می پرداختند از همین رو در گزارش آمده است:
على بن یقطین همه ساله عده اى را به نیابت از طرف خود، به زیارت خانه خدا مى فرستاد و به هرکدام ده تا بیست هزار درهم مى پرداخت، تعداد آنان بالغ بر ۱۵۰ نفر و گاهى بالغ بر ۲۵۰ و یا ۳۰۰ نفر مى شد.
این عمل، با توجه به اهمیت و فضیلت خاص عمل حج در آیین اسلام، بى شک نمودار ایمان و پارسایى ویژه على بن یقطین به شمار مى رود، ولى با در نظر گرفتن تعداد قابل توجه این عده، و نیز با نگرش به مبالغ هنگفتى که على به آنان مى پرداخته، مسئله، عمق بیشترى پیدا مى کند.
بیشتر بخوانید : امام کاظم؛ مرد موفقیتهای بزرگ در بحرانها
اگر از گروه نایبان حج و مبلغى که به آنها پرداخت مى شد، میانگین بگیریم و مثلاً تعداد آنان را ۲۰۰ نفر در سال، و مبلغ پرداختى را ده هزار درهم بگیریم، جمعاً مبلغى در حدود دو میلیون درهم را تشکیل مى دهد. از طرف دیگر، این مبلغ که هر سال پرداخت مى شد، مسلماً گوشه اى از مخارج سالیانه على بن یقطین و از مازاد هزینه هاى جارى و باقیمانده پرداخت حقوق مالى مثل زکات و خمس و سایر صدقات مستحبى و بخشش ها و امثال اینها بوده است. با این حساب تقریبى، جمع عواید على بن یقطین چه مقدار مى بایست باشد تا کفاف این مبالغ را بدهد؟ در میان دانشمندان شیعه ظاهراً «مرحوم شیخ بهائى» نخستین کسى است که به این مسئله توجه پیدا کرده است. او نکته لطیف این مطلب را چنین بیان مى کند: گمان مى کنم امام کاظم(علیه السلام) اجازه تصرف در خراج و بیت المال مسلمانان را به على بن یقطین داده بود و على از این اموال، به عنوان اجرت حج، به شیعیان مى پرداخت تا بهانه اى براى ایراد و اعتراض به دست مخالفان ندهد.(تنقیح الرجال)
توزیع بیت المال توسط نماینده امین
بنابراین عمل اعزام نواب حج، در واقع یک برنامه حساب شده و منظم بود و على، زیر پوشش این کار، بنیه اقتصادى شیعیان را تقویت مى نمود. مؤید این مطلب این است که در میان نواب حج، شخصیت هاى بزرگى مثل «عبدالرحمن بن حجاج» و “عبدالله بن یحیى کاهلى “به چشم مى خوردند که از یاران خاص و مورد علاقه امام بودند و طبعاً مطرود دستگاه حکومت و محروم از مزایا!.(اختیار معرفه الرجال)
راز و علت زندانی شدن امام موسی بن جعفر علیه السلام
هر چند هارون از حاکمیت امپراطوری برخوردار بود ولی به علل مختلف تحمل امام موسی بن جعفر علیه السلام برایش سخت و کشنده بوده است از همین رو دستور زندانی کردن امام کاظم «علیه السلام» را صادر کرد.
احساس حقارت در مقابل امام
نخستین علت احساس ((حقارت)) و ((خود کم بینی)) در برابر نفوذ ((معنوی و قلبی)) امام «علیه السلام» بوده است، چرا که بنی العباس از نوادگان عبدالله عباس بودند اما قداست و حرمتی در بین مردم نداشتند بلکه مردم آنان را گروه تمامیت خواه و فرصت طلب می دانستند ولی اهل بیت علیهم السلام به دلیل انتساب به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم حرمت و قداست ویژه ای داشتند در عمق جان و قلب امت اسلامی راه داشتند، بنی العباس نه تنها احساس حقارت می کردند بلکه در آتش حسادت می سوختند.
داستانی از مناظره امام علیه السلام و هارون الرشید
در گزارش آمده است: «هارون الرشید» که در رمضان سال ۱۷۹ به قصد عمره به مکه می رفت در سر راه خود به مدینه آمد و وارد روضه رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) شد. وی برای جلب توجّه مردم به منظور این که رابطه نسبی خویش با رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) را به رخ آنها بکشد، پس از زیارت مرقد مطهر، به پیامبر این چنین سلام داد: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ یَابْن عَمٍّ»؛ (سلام بر تو ای رسول خدا ای پسر عمو). در این هنگام موسی بن جعفر«علیه السلام» که در آن مجلس حاضر بود، پیش آمد و خطاب به رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) گفت: «اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَبَهَ»؛ (سلام بر تو ای پدر). با شنیدن این سخن، رنگ از رخسار هارون پرید و خطاب به امام کاظم«علیه السلام» گفت: «هذا َالْفَخْرُ یا اَبَالحَسَن جدّاً»؛ (این مایه افتخار است ای ابو الحسن). پس از آن بود که دستور توقیف آن حضرت را داد. آنگاه هارون رو به یحیی بن جعفر کرده و گفت: “أَشْهَدُ أَنَّهُ أَبُوهُ حَقّاً” ؛ (قبول دارم که رسول خدا حقاً پدر اوست.
زندانی شدن امام پس از آن، نشان می دهد که این، یک حرکت سیاسی بر ضد هارون تلقی شده است. این قبیل برخوردهای امام کاظم«علیه السلام» خطراتی را برای هارون در بر داشت .
نسبت دادن هارون خود را به پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم
و در نقل دیگر آمده است ((هارون در گفتگویی از سر حقارت از امام پرسید چرا خود را فرزندان پیامبر می خوانید در حالی که فرزندان علی هستید؟ امام فرمود: هر گاه پیامبر زنده گردد و خواهان ازدواج با دختر شما شود آیا درخواست او را اجابت می کنید؟ هارون گفت :البته! چه افتخاری بالاتر از این؟! امام فرمود: ولی اگر چنین درخواستی -بر فرض محال- نسبت به دختران من انجام گیرد من اجابت نمی کنم.هارون: چرا؟!! امام فرمود زیرا دختران من اولاد او هستند و نسبت آنان از طرف پدر به او می رسد. از این گذشته، قرآن عیسی بن مریم را از ذریه ابراهیم خلیل می شمارد در حالی که وی از طرف مادر یعنی مریم به ابراهیم می پیوندد.
قرآن درباره نسل ابراهیم می فرماید: «و وهبنا له إسحاقَ و یعقوبَ کلاًّ هدینا و نوحاً هدانا من قبل و من ذرّیته داود و سلیمان و أیوب و یوسف و موسی و هارون و کذلک نجزی المحسنین»، «و زکریا و یحیی و عیسی و إلیاس کلٌّ من الصالحین»[انعام: ۸۴ و ۸۵٫]آنگاه امام افزود: پیامبر در روز مباهله مأمور شد که به مسیحیان نجران بگوید: «تعالوا ندع أبنائنا و أبنائکم… » و از دو طرف خواست با فرزندان خود به مباهله بپردازند و در آن روز جز «حسنین» کسی را به صحنه مباهله نیاورد. آیا این گواه بر ذریه بودن آنان برای رسول خدا نیست ((توحید صدوق))
دومین علت بازداشت و زندانی کردن
علت بعدی زندانی کردن امام کاظم «علیه السلام» ((احساس ناامنی)) بوده است، چراکه هارون دریافته بود همه مخالفین را سرکوب و یا خریده است، تنها کسی که امکان معامله با وی وجود نداشت و خطر بالقوه برای امپراطوری وی محسوب می شد امام موسی بن جعفر علیه السلام بود، چرا که از طریق مامورین امنیتی نیز دریافته بود ارادتمندان امام تا بدنه حکومت راه پیداکرده اند، تنها مشکل هارون آن بوده که نمی توانست این اتهام را ثابت کند .
توطئه برای یاران حضرت
درگزارش آمده است: ((هارون الرّشید لباس هایی به عنوان قدردانی و گرامیداشت علی بن یقطین، برای او فرستاد، که از جمله ی آنها لباس فاخر و سیاه رنگ از نوع «خَزّ» طلاباف و گرانبها بود.علی بن یقطین مطابق معمول که خمس اموالش را نزد امام کاظم(ع) می برد، آن لباس ها را همراه خمس اموالش توسّط غلامش به خدمت امام کاظم(ع) فرستاد و تقدیم کرد.
امام کاظم(ع) آنها را قبول کرد، و سپس آن لباس فاخر شاهانه و طلاباف را توسّط فرد دیگری به علی بن یقطین بازگردانید، و در نامه ای برای وی نوشت که: «این لباس مخصوص را نزد خود نگهدار و از دستت خارج نکن که روزی جریانی پیش می آید که به وجود آن نیاز شدید پیدا می کنی».علی بن یقطین، حیران شد، که چه راز در پشت پرده هست، ولی طبق دستور امام آن لباس را در جای مورد اطمینان نگه داشت.
جان سالم به در بردن علی بن یقطین
مدّتی از این جریان گذشت، بین علی بن یقطین و خادم مخصوصش، کدورتی پیش آمد و آن خادم از خانه ی او بیرون آمد تا این که در فرصتی مناسب خود را به هارون الرّشید رسانید و از «علی بن یقطین» سعایت و سخن چینی کرد و به هارون گفت: «علی بن یقطین به امامت موسی بن جعفر(ع) اعتقاد دارد و خمس مالش را در هر سال برای او می فرستد، و از جمله فلان لباس فاخر طلاباف را که شما امیر مؤمنان به او داده بودید، آن را در فلان وقت برای موسی بن جعفر(ع) فرستاده است.»هارون سخت خشمگین شد و بی درنگ علی بن یقطین را جلب کرد، و با تندی به او گفت: «آن لباس خزّ سیاه را چه کردی؟!»علی بن یقطین: «آن را در کیف مخصوصی گذاشته ام و خوشبو نموده ام و صبح و شام به عنوان تبرّک، آن را باز می کنم و به آن می نگرم و سپس به جای خود می گذارم». هارون: هم اکنون آن را به اینجا بیاور.
علی بن یقطین: بسیار خوب، همان دم یکی از غلامان را فرستاد و به او گفت: به فلان خانه برو و فلان صندوق را باز کن، و کیف مخصوص را به اینجا بیاور. غلام رفت، همان را یافت و نزد هارون آورد، هارون آن را گشود و آن لباس فاخر مخصوص را در میان آن دید که خوشبو شده و در جای بسیار خوبی نگهداری می شود، خشمش فرو نشست و به علی بن یقطین گفت: آن را به جای خود برگردان و دیگر هرگز سعایت (و گزارش ناجوانمردانه ی) افراد را درباره تو قبول نمی کنم، علاوه بر آن دستور داد جوایزی به علی بن یقطین دادند و مقرّر داشت که هر سال این جوایز را به او بدهند و سپس دستور داد تا به آن غلام سعایت کننده، هزار شلّاق بزنند. که وقتی زیر شلّاق قرار گرفت، در پانصدمین شلّاق، جان سپرد. (اعلام الوری، ص ٢٩٣)
تدبیر امام درباره وضو
در گزارش دیگر آمده است: روزی علی بن یقطین به امام موسی کاظم (علیهالسلام) نوشت: “روایت درباره وضو مختلف است و هر فرقه ای به گونهای خاص وضو می گیرند. می خواهم به خط مبارک خود مرا از حقیقت وضو آگاه نمایی و بنویسی که چگونه وضو بگیرم”.
امام (علیهالسلام) در پاسخ وی نوشت: «تو را امر میکنم که سه مرتبه صورت خود را بشویی و دستها را از سر انگشتان تا آرنج سه مرتبه بشویی و تمام سر را مسح کنی و ظاهر دو گوش را مسح کنی و پاها را تا ساق بشویی. درست مانند سنی ها».
همین که نامه امام (علیهالسلام) به علی رسید بسیار تعجب کرد و با خود گفت: «عجب! این نوع وضو گرفتن بر خلاف روش ائمه معصومین (علیهالسلام) است و من مطمئن هستم که این گونه وضو ساختن خلاف شرع است؛ لیکن چون امام مرا به این روش دستور داده است مخالفت نمی کنم تا اینکه سر آن برایم روشن شود».
از آن به بعد علی بن یقطین مانند سنی ها وضو می گرفت! مدتی نگذشته بود که مخالفان شیعه به هارون گفتند: «ای هارون! علی بن یقطین رافضی (شیعه) است و او در دستگاه خلافت تو نفوذ کرده تا اهداف موسی بن جعفر را محقق سازد»
هارون الرشید در خلوت با بعضی از خواص خود گفت: « به من اطلاع داده اند که علی شیعه می باشد در حالی که او وزیر من است و من نمی دانم چگونه از حقیقت امر آگاه شوم.» مشاوران جواب دادند: « او را آزمایش کن تا اطمینان حاصل کنی ». گفت: « چگونه؟ » گفتند: « شیعه با سنی در وضو مخالف است. در پنهانی او را زیر نظر بگیر و ملاحظه نما که آیا به روش سنیها وضو می گیرد یا به گونه شیعیان ».
هارون این سخن را پسندید. پس علی را طلب کرد و او را در یکی از نقاط نزدیک به خود به کار گماشت، به گونه ای که روز و شب در همان محل باشد و به غیر از یک نفر کسی را در خدمت او نگذاشت. همین که موقع ظهر فرا رسید، غلام آب وضو را برای علی بن یقطین حاضر نمود و درب را بست و رفت. علی بن یقطین به همان روشی که امام (علیهالسلام) دستور داده بود وضو گرفت و به نماز مشغول گشت. هارون که از روزنه و سوراخ اتاق، مراقب اوضاع بود، پس از تمام شدن وضو و نماز علی نزد او آمد و گفت: «هر که تو را رافضی می داند غلط می گوید» و داستان سخن چینان را نقل کرد. آن گاه گفت: «بعد از این سخن کسی را درباره تو نخواهم پذیرفت و تو همواره وزیر والامقام من خواهی ماند». در اینجا بود که علی بن یقطین به سر نامه امام آگاه گشت. فردای آن روز نامه ای از امام (علیهالسلام) رسید که طریق وضو صحیح و موافق روش معصومین (علیهالسلام) در آن نگاشته شده بود و تاکید کرده بود که از حالا به بعد باید مانند شیعیان وضو بگیری. زیرا آنچه بر تو میترسیدم گذشت و از این به بعد در امان هستی. (اعلام الورای، ص۳۰۵)
ترس هارون از امام موسی علیه السلام
هرچند این اتهامات ثابت نمی شد ولی هارون را نسبت به امام موسی بن جعفرعلیه السلام حساس کرده بود که وی ساکت ننشسته است بلکه بانفوذ در حاکمیت قصد براندازی هوشمندانه ای دارد که می خواهد باکمترین هزینه هارون را ازاریکه قدرت پایین بیاورد، .همین امر موجب شد هارون امام علیه السلام را بازداشت کند.
دشمنی نزدیکان امام علیه السلام
بدگویی نزدیکان حضرت نزد هارون بوده است، چراکه شیخ مفید در ارشاد روایت میکند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود «امین» را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام میداشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند.
داستان بدگویی از امام نزد هارون
گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود؛ و اگر ناچار میخواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او میدهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش میخواهم که میخواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او میخواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.((الارشاد))
راز شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام
در اینکه چرا باوجود زندانی بودن امام کاظم علیه السلام، هارون اقدام به مسموم کردن وبه شهادت رساندن آن حضرت کرد، گزارشات تاریخی حکایت از این داردکه ((نفوذ معنوی)) امام علیه نسبت به زندانبانان علت به شهادت رسیدن آن حضرت بوده است چراکه قصد هارون ازبازداشت امام علیه السلام آن بوده است که مانع ازنفوذ آن حضرت شود ولی زندان نتیجه عکس داده بود وامام درهر زندانی قرار می گرفت، زندانبان بعد ازمدت کوتاهی شیفته معنویت امام علیه السلام می شد.
دستگیری امام علیه السلام
در گزارش تاریخی آمده است:در سال ۱۷۹ وقتی هارون عازم حج شد، نخست به مدینه رفت. وی در این سفر امام(ع) را دستگیر کرد و حضرتشان را با نقشهای حساب شده به سمت بصره فرستاده و دستور داد تا ایشان را به عیسى بن جعفر، حاکم بصره تسلیم کند. امام(ع) یک سال در زندان عیسی بود و هارون از او میخواست تا امام را به شهادت برساند، اما عیسی – با توجه به حالات معنوی امام – از این دستور خودداری میکرد.بعد از این هارون مأمورى فرستاد تا حضرت را از زندان عیسی(ع) خارج کرد و به بغداد برد و به فضل بن ربیع تسلیم کرد. امام مدتى طولانى نیز تحت نظر فضل به سر برد او مجدداً از فضل بن ربیع خواست که حضرت را به شهادت برساند.اما او نه تنها از این دستور خودداری میکرد، بلکه به دلیل حالات معنوی ایشان، تلاش میکرد تا سختگیری چندانی نداشته باشد.
انتقال حضرت به زندان دیگر
به دنبال امتناع فضل بن ربیع از کشتن امام(ع)، هارون از وی خواست تا حضرت را به فضل بن یحیى تسلیم کند. فضل بن یحیی نیز حضرت را در یکی از حجرههای منزلش زندانی کرد و نگهبانی بر ایشان گماشت، اما به همان دلایل یاد شده، سختگیری زیادی نسبت به آن حضرت نداشت و نیز از دستور هارون مبنی بر کشتن ایشان خودداری میکرد.
دشمنی هارون با زندانبان
با برآورده نشدن انتظارات هارون در سختگیری بر امام(ع) و یا شهادت شان توسط فضل بن یحیی، هارون خشمگین شد و هم با کمک عوامل خویش فضل را زیر باران تازیانه قرار داد و او را در منبر لعن کرد و به مردم نیز دستور داد تا او را لعن کنند. او همزمان فرمان داد تا امام(ع) را به سندى بن شاهک تسلیم کنند. زندان سندی وضعیت دشوارتری داشت و سرانجام به شهادت حضرتشان منتهی شد.((شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد)
شکنجه حضرت در زندان
با توجه به مطالب بالا، میتوان گفت امام کاظم(ع) در طول مدتی که در زندان هارون بود، شکنجههای روحی و جسمی را تحمل کردند. لذا در زیارتنامه حضرتشان(ع) اینگونه به وی سلام داده شده است: خدایا درود فرست بر محمّد و اهلبیتش و درود فرست بر موسی بن جعفر … که به بلا و صبر خوگرفته است، به ستم پایمال شده و به بیعدالتی دفن شده و در عمق زندانها و تاریکیهای زیرزمینها مورد عذاب قرار گرفته بود، با ساق کوبیده به حلقههای زنجیرها و جنازهای که با خواری و سبکی وفاتش را اعلام میکردند، و… منبع :تحلیل دوران امام موسی
صلوات خاصه امام موسی کاظم با صدای میثم مطیعی
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی