دربارهی عقیلهی بنی هاشم (س) تاریخ ناقص است، اما یک خصوصیتی که ایشان دارد این است که تمام پنج تن را درک کرده است.
به گزارش سرویس وبگردی پاتوق من، درباره زوایای زندگی حضرت زینب اطلاعات زیادی در دست نیست اما آنچه مشخص است این است که از سال های اولیه ی هجرت که به دنیا آمدند تا قضیه ی کربلا، نزدیک به شصت و چند سال، مجموعه ی عمر ایشان تمام اینها را حضور داشته اند. ناقل خطبه ی حضرت زهرا در مسجد یعنی خطبه ی فدک، حضرت زینب است. ایشان در آن زمان پنج سال بیشتر نداشتند. اما محدثین از قول ایشان خطبه ی حضرت زهرا را در مسجد نقل کرده اند.
گفته شده است که ایشان در کوفه درس تفسیر داشته اند و برای خانم های کوفه تفسیر قرآن می گفته اند.
یکی از ویژگی های مهم زینب کبری، شجاعت ایشان است. شجاعت صفتی است که برای زن و مرد فرقی نمی کند. یعنی شجاعت به معنای دفاع از حق و ایستادن در مقابل باطل است. شما یک نگاهی به زندگی حضرت زینب (س) بکنید. زمانی که وارد مجلس یزید و ابن زیاد می شود، با چه شجاعتی یک زن در مقابل پسر معاویه می ایستد و فریاد می زند. تو دروغگو، فاسق و فاسد هستی. تو مفتضح هستی. شهادت افتخار ما است. ایشان ابن زیاد را ابن مرجانه خطاب می کند. خود این حرف توهینی است که در آنجا لازم بوده به این دلیل که مادر این فرد فاسد بوده است. و بعد فریاد می زند هر اتفاقی برای ما افتاده زیبا است و ما ناراحت نیستیم.
شجاعت چیزی است که مخصوصاً من درخواست می کنم که بانوان و زنان دقت کنند که زن و مرد ندارد. یکی از صفات یک انسان متدین و مومن این است که شجاع است و در دفاع از حق به خود تردید راه نمی دهد.
ویژگی دوم زینب کبری (س) عفاف است. ایشان وقتی که وارد مجلس یزید می شود با تمام سختی هایی که کشیده است. تمام مسیر را آمده، کوفه آمده و سر مطهر امام حسین (ع) در مقابل ایشان بوده است. اولین مطلبی را که اشاره می کند این است که ای پسر ابوسفیان، آیا این عدالت است که زنان تو در پشت پرده باشند اما ناموس رسول خدا در مقابل نامحرمان باشند ؟ این خیلی نکته دقیقی است.
در شب یازدهم محرم که یک شب حساسی است. شبی است که شهدا بر روی زمین هستند، خیمه ها آتش گرفته است، بچه ها گرسنه هستند، زن ها سراغ مردهای خود را می گیرند، مادران سراغ فرزندان خود را می گیرند، خود حضرت زینب داغ برادر و اولاد دیده است. با همه ی این وضعیت وقتی که خطر ایجاد شد و خیمه ها آتش گرفت، بچه ها فرار کردند. عقیله ی بنی هاشم این بچه ها را یکی یکی پیدا می کرد و درجایی سامان دهی می کرد. در روایتی است که ایشان بالای سر یک دختر بچه رسید و زمانی که این دختر متوجه شد که عمه ی او زینب است، نگفت که عمه بابای من کجا است، نگفت عمه من گرسنه و تشنه هستم. گفت عمه جان امکان دارد یک تکه پارچه و یا روسری به من بدهید که سر خود را بپوشانم. ما گاهی ملاحظه می کنیم که پدر و مادر متدین هستند. حتی خود مادر چادری است اما دختر بزرگ هشت یا نه ساله ی خود را با یک شلوارک و تاپ بیرون می برند و می گویند ایشان مکلف نیست. درست است که در نه سالگی مکلف است و تکلیف به گردن او است اما مگر چقدر فاصله دارد ؟ آیا نیمه عریان آمدن این بچه بیرون از خانه با موهای باز و لباس های نامناسب درست است ؟ من نمی گویم بچه ها را اذیت کنیم. من نمی گویم آنها را از دین زده کنیم. ولی بعضی از این ها طوری هستند که وقتی نگاه انسان به آنها می افتد گویی به یک انسان بالغ نگاه می کند. یعنی این دختر نماینده ی مادرخود است. گویا چهره ی خانواده ی خود را بروز می دهد. این عفاف حضرت زینب است. وقتی که می گوییم زینب، آیا زینب اشک و گریه می خواهد ؟ درست است ما از زینب یک چهره ی بیچاره و درمانده بسازیم ؟ زینب واقعاً قهرمان است. هیچ کجا اظهار عجز و ناتوانی نکرده است. او نگران است و دغدغه دارد اما دغدغه ی حجاب و عفاف دارد و اینکه نامحرم او را نبیند. این ویژگی دومی است که من تقاضا می کنم که هم خانم ها و هم آقایان به آن دقت کنند و از زندگی عقیله ی بنی هاشم درس بگیرند.
ویژگی سوم حضرت زینب که برای امروز ما در جامعه خیلی مهم است. صفت تسلیم و رضا است. بعضی اوقات ما به ائمه توسل پیدا می کنیم اما حاجت ما برآورده نمی شود. مریض ما شفا پیدا نمی کند. جلوی یک مرگ و میر را می خواهیم بگیریم اما گرفته نمی شود و مرگ اتفاق می افتد. فوراً با دین، خدا و پیامبر قهر می کنیم. توقع من این است که وقتی من به حرم حضرت علی ابن موسی الرضا رفتم باید با شفای بچه ی خود بازگردم و یا جلوی مرگی را بگیرم.
شما نگاه کنید خود امام حسین (ع) در روز عاشورا چقدر داغ دیده است. زینب کبری چقدر داغ دیده است. معنای صفت تسلیم و رضا این است که انسان همیشه نخواهد حوادث بر وفق مراد او باشد. وقتی اتفاق می افتد خود را با آن وفق دهد. شما یک بار در روز عاشورا و یا بعد از آن کلمه ای را از حضرت زینب کبری پیدا نمی کنید که ناشی از ناسپاسی و اظهار عجز باشد. داغ اولاد و داغ برادر دیده است اما وقتی که به گودی قتلگاه می آید می گوید خدایا این قربانی را از ما قبول کن. لذا روی عبادت او هم اثر نمی گذارد. اگر یک مریضی و یا حادثه ای برای خود یا فرزندان ما پیش بیاید همه ی عبادات ما به هم می ریزد. امام سجاد (ع) می گوید یک زمانی من در دل شب یازدهم دیدم که عمه ی من در حال خواندن نماز شب است. شب یازدهم که از لحاظ حوادث یک شب استثنایی است و فصل دوم عاشورا در این شب گشوده می شود. در این شب فصل اول تمام می شود و فصل دوم که جبهه ی دیگری است گشوده می شود.
ویژگی چهارم ایشان مسئله ی ولایت پذیری است. ولایت پذیری یک مسئله ی عقلی است. ما اگر آیات و روایات را نیز در نظر نگیریم، یک مسئله ی عقلی است. الان شما اگر سه نفر به مسافرت بروید یک نفر رئیس خواهد شد. دو نفر با هم کنار می آیند اما مابین سه نفر اختلاف بوجود می آید. یکی از آنها رئیس می شود. امیرالمومنین می فرمایند که مردم پیشوا می خواهند، چه فاجر و چه مومن. یعنی حتی در کشورهای کفر هم اگر پیشوا نداشته باشند کار پیش نمی رود. شما حتی فرض کنید در جبهه ی کفر، یعنی همان جنگ احد که فرمانده ی آن را ابوسفیان به عهده دارد، جنگ بدر و یا جنگ خندق و یا جنگ هایی که با ائمه شده است. در همان جنگ ها نیز اگر رئیس نداشت و فرمانده نبود امکان نداشت و سنگ روی سنگ بنا نمی شد. امام و پیشوا در هر جبهه ای لازم است. در جبهه ی دین، اولین ولی خود خداوند است. انَما وَلیُکُم الله و رَسوله. بعد پیامبر خدا است. چقدر ما لطمه دیده ایم از مخالفت با پیغمبر؟ همان جنگ احد چرا مسلمانان شکست خوردند. حرف ولی خدا را گوش نکردند. در صلح حدیبیه رسول خدا صلح کرد برخی از افراد اعتراض کردند. در زمان غیبت وقتی که به صورت ظاهر امام معصوم در بین ما نیست تکلیف چیست ؟ آیا باید جامعه رها شود ؟ آیا باید حدود، احکام و تجارت اسلامی تعطیل شود؟ ربا و رشوه آزاد باشد. هرکسی هرکاری خواست انجام دهد. این مسائل امکان ندارد و عقل آن را نمی پذیرد. به تعبیر حضرت امام می فرمود: تصور ولایت فقیه باعث تصدیق است. یعنی اگر کسی فکر کند قبول می کند. اگر قرار شد ولی و حجتی که در درجه ی اول خدا است، بعد پیامبر و بعد از آن ائمه ی معصومین هستند. در زمان غیبت نزدیک ترین فرد به امام عالم دینی است. کسی است که حدیث و قرآن را می شناسد. معنای ولایت پذیری این است که ما روی حرف ولی حرف نزنیم. این مسئله در زندگی زینب کبری (س) موج می زند. در شب عاشورا زینب کبری خیلی اشک می ریخت. حضرت زینب خیلی از قضایا را می دانست. ایشان می فرمود: مادر من همه را برای من تعریف کرده است. صبح روز یازدهم زمانی که خواستند از کربلا بروند، امام سجاد (ع) خیلی ناراحت بود. می دید بدن بابا و برادر او بر روی زمین است. زینب کبری جلو آمدند و گفتند که تو در حال جان دادن هستی و قالب تهی می کنی چه شده است ؟ گفت عمه جان ما این بدنها را بگذاریم و برویم ؟ این بدن حجت و ولی خدا است. زینب کبری فرمود اینها دفن می شوند. اینجا زیارتگاه می شود و مردم مشتاق به اینجا می آیند. من از پدرم امیرالمومنین آن شبی که ضربت خوردند شنیدم.
اباعبدالله در روز عاشورا یک موضعی را در میدان انتخاب کرده بودند. می جنگیدند، بر می گشتند و می ایستادند و می گفتند لاحَولَ و لا قُوهَ اِلا بالله. این صدا به زینب می رسید و ایشان آرام می شد. می دانست که امام زنده است و در حال جنگ است. اما مدتی این صدا قطع شد. صدا که قطع شد عقیله ی بنی هاشم از خیمه بیرون آمد ببیند چه اتفاقی افتاده است. خود را به تل زینبیه رساند. وقتی که نگاه کرد دید که ابا عبدالله در خون در حال غلطیدن است. تمام بدن او غرق خون است و دشمن نیز دورتا دور او را محاصره کرده است. زینبی که خار به دست حسین نمی توانست ببیند. تا این صحنه را دید دست های خود را بر روی سر گذاشت و گفت: وا محمدا. اباعبدالهد چشم های خود را باز کرد و گفت: خواهرم بازگرد. فرمود: چشم. به این ولایت پذیری می گویند. اگر قرار باشد ما در مقابل ولایت تفکیکی عمل کنیم. و بگوییم ما هشتاد درصد قبول داریم اما بیست درصد قبول نداریم. نگاه تبعیضی داشتن کار را خراب می کند. اجازه ی ساماندهی و مدیریت را به ولی نمی دهد.
چطور می توان به حضرت زینب نزدیک شد ؟
بعضی از افراد می گویند که این حرف ها درست است اما او زینب بود و دختر علی بود. نه اینطور نیست ما مانند ایشان زیاد داریم. در همین کشور خودمان مگر نداشتیم زنانی که گاهی چهار شهید تقدیم کردند. اما استوار باقی ماندند. من در یک تشییع جنازه ای بودم که سومین شهید یک مادری را آوردند. زمانی که جنازه را آوردند ایشان ایستاد و رو کرد به عکس بزرگی از امام که در آنجا بود و رو کرد به جنازه و گفت ای امام تو سلامت باشی. ما می توانیم با اراده و تسلیم خود را با این ویژگی ها انطباق بدهیم. اینکه اگر در زندگی من مصیبت و سختی روی می دهد با آن کنار بیایم. مصیبت ها را آسان ببینم و بر آنها فائق آیم. هرچقدر ایمان ما قوی تر شود و اعتقاد ما بیشتر شود، تسلیم و رضا در زندگی ما بیشتر خواهد بود.
برخی از افراد می گویند زینب دریای فضایل است اما به واسطه ی مصیبت هایی که ایشان تحمل کرده اند اگر اسم فرزند خود را زینب بگذاریم شاید او نیز دچار مصائب شود اما این درست نیست.
ای کاش در جاهای مختلف که اتفاقاتی می افتاد یک آمار از اسامی می گرفتند که آیا واقعاً این گونه است یا خیر. الان افراد قضاوت کنند که آیا واقعاً در میان بیماران، دردکشیده ها و افرادی که طلاق گرفته اند یا اختلافات خانوادگی دارند اسم آنها زینب است. اتفاقاً عکس قضیه صادق است. زینب نام های زیادی را ما می شناسیم که همسران خوب دارند، خوشبخت هستند و زندگی خوب دارند. البته وقتی که شما روی چیزی دقت داشته باشید پیدا می کنید. ممکن است که دو یا سه نفر به نام زینب هم در همسایگی و یا در اطرافیان خود پیدا کنید که پدر خود را از دست داده باشند. یا مادر خود را از دست داده باشند یا مبتلا به بیماری شده باشند. اما در کل این حرف کاملاً نادرستی است. حرف عوامانه ای است که نه آمار آن را تأیید می کند، نه دین و نه عقل. زینب نام های زیادی در تاریخ نویسنده، شاعر و افراد بسیار بارزی داشته ایم.
در انتها ۲ کتاب برای شناخت بیشتر ایشان معرفی می شود
یک کتاب را نویسنده ی اهل سنت دکتر عایشه بنت شاطح نوشته است. ایشان مصری است و کتاب های زیادی در تفسیر دارد. کتاب ایشان زینب قهرمان کربلا نام دارد. این کتاب ترجمه ی فارسی شده و در بازار موجود است. مرحوم آقای قزوینی که قبلاً من از ایشان کتابی را اینجا در رابطه با حضرت فاطمه معرفی کردم به نام فاطمه از مهد تا هنگام شهادت، ایشان کتابی را نیز با همان قطر و سیاق در رابطه با حضرت زینب سلام الله دارد که اسم آن زینب کبری (س) است. این کتاب ترجمه ی فارسی شده و در بازار موجود است. ایشان به خصوص در این کتاب به بخش خطبه ی حضرت زینب پرداخته است. منبع:سایت سمت خدا ، سخنان دکتر رفیعی
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی